از مقدمه کتاب:
سال ها قبل در کشور محبوبم افغانستان و در شهر زيبا و خاطره انگيز کابل که کنون با پيکر زخمی به شهر آشوب مبدل گشته است از طريق تلويزيون آن وقت فيلم روسی بنام (سپيده ها اينجا آرام اند) را به تماشا نشسته بودم.
آن فيلم مبارزه یک گروپ محدودی از زنان فدا کار و حماسه آفرين شوروی سابق را در برابر قوای نازی به نمايش ميگذاشت.
فيلم اثر عميق روی ذهن، روان و دلم به جا گذاشت، فيلم با قشنگی خاصی نمايانگر و بيانگر همت و محبت بي پايان زنانی بود که به سرزمين شان جاودانه عشق می ورزيدند و به خاطر حفظ استقلال اش باکی از جان آن عزيزترين و شيرين ترين هديه قدرت نيز نداشتند، با آنکه در آن جنگ همه زنان جان شان را ميبازند ولی شهامت و متانت شان هر دم در هر عرصه جنگ خيلي زيبا و هنرمندانه به نمايش گذاشته شده بود.
از آن زمان اين عنوان به دلم حک گرديد و امروز که سال ها از آنروز ميگذرد من هنوز هم به ياد سوژه آن فيلم و نام آن فيلم هستم ولی هيچگاه حتا در تصوراتم هم نميگنجيد روزی من کتابی خواهم نوشت و اين عنوان را برايش برخواهم گزيد.
آن فيلم مبارزه یک گروپ محدودی از زنان فدا کار و حماسه آفرين شوروی سابق را در برابر قوای نازی به نمايش ميگذاشت.
فيلم اثر عميق روی ذهن، روان و دلم به جا گذاشت، فيلم با قشنگی خاصی نمايانگر و بيانگر همت و محبت بي پايان زنانی بود که به سرزمين شان جاودانه عشق می ورزيدند و به خاطر حفظ استقلال اش باکی از جان آن عزيزترين و شيرين ترين هديه قدرت نيز نداشتند، با آنکه در آن جنگ همه زنان جان شان را ميبازند ولی شهامت و متانت شان هر دم در هر عرصه جنگ خيلي زيبا و هنرمندانه به نمايش گذاشته شده بود.
از آن زمان اين عنوان به دلم حک گرديد و امروز که سال ها از آنروز ميگذرد من هنوز هم به ياد سوژه آن فيلم و نام آن فيلم هستم ولی هيچگاه حتا در تصوراتم هم نميگنجيد روزی من کتابی خواهم نوشت و اين عنوان را برايش برخواهم گزيد.
بنگاه انتشارات کاوه
آلمان
سال ۲۰۰۹
آلمان
سال ۲۰۰۹
یا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
ما را از نظرخود مطلع کنید